گلچینی از بهترین پند و اندرزهای حکیمانه

روزی به دهی مرا گذر بود

خوابیده به ده جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود

چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی 

فرمود که وضع   باشد عالی 

گفتم که بیا خری رها کن

آدم شو و بعد از این صفا کن

گفتا که برو   مرا رها کن

زخم تن خویش را دوا کن

نه ظلم به دیگری نمودیم

نه اهل ریا و مکر   بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم

از سفره ی کس نان نَرُبودیم

دیدی تو خری کُشد خری را؟

یا آنکه بُرد    ز تن سری را

دیدی تو خری که  کم فروشد؟

یا بهر فریب خلق   کوشد؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است

یا بر خر دیگری    سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان 

یا آنکه ز دیگری بُرد   نان؟

دیدم سخنش همه متین است

فرمایش او همه   متین است

گفتم که ز آدمی سری تو 

هر چند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو  نمودم 

بر خالق خویش رو نمودم

ای کاش که قانون خریت

جاری بشود به آدمیت…

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x